کد مطلب:166490 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:171

باز هم زوج شهید
یكی از یاران حسین كه به همراه مادر و همسر خویش به كربلا آمده بود وهب بن عبدالله بن حباب كلبی بود.

مادرش به او گفت: پسرم برخیز و فرزند دختر پیامبر را یاری كن!

عبدالله پاسخ داد: بی تردید همین كار را می كنم و هرگز كوتاهی نخواهم كرد.

او در حالی كه رجز می خواند به دشمن یورش برد و گروهی از سپاه دشنم را كشت. آنگاه نزد مادر و همسر خویش بازگشت و برابر آنان ایستاد و گفت:

مادرم! آیا از من راضی شدی؟

مادر پاسخ داد: از تو راضی نشوم مگر هنگامی كه پیش روی حسین (ع) به شهادت برسی!!!

پس زنش به او گفت: ترا به خدا سوگند! مرا سوگوار خویش مكن!

ولی مادرش در پی این جمله به او خطاب كرد: پسرم! سخن همسر خود را نپذیر، به میدان برگرد و در پیش روی فرزند دختر پیامبر خدا نبرد كن، تا فردای قیامت در برابر


خدا شفیع تو باشد!

او استوار و پیوسته نبرد كرد تا نوزده سوار، و دوازده پیاده را به خاك افكند، آنگاه هر دو دستش را قطع كردند، مادرش، تیرك خیمه را برداشت و بسوی او دوید، در حالی كه می گفت: پدر و مادرم فدای تو! به خاطر پاكان و نیكان خاندان پیامبر خدا نبرد كن! وهب نزد وی آمد تا او را به خیمه زنها بازگرداند! ولی مادر گوشه ردای فرزندش را گرفت و گفت: هرگز برنگردم تا با تو بمیرم!

پس حسین (ع) به ایشان فرمود: خدا به خاطر خاندانم به شما پاداش دهد بسوی زنان برگرد، رحمت خدا بر تو باد!

او برگشت، وهب جنگید تا كشته شد، زنش به بالینش شتافت و خون از چهره اش پاك می كرد كه شمر او را دید و به غلامش دستور داد كه با نیزه ای كه در دست دارد او را بزند، غلام اجابت كرد و چنان نیزه را بر فرق آن زن كوبید كه به شهادت رسید. [1] .


[1] بحار، ج 45، ص 17. مناقب، ج 4، ص 101. اين ماجرا را در روضة الواعظين، ص 187 و امالي صدوق مجلس سي ام ص 98 با تفاوتهايي بگونه اي فشرده آمده است. آنچه قابل دقت و شايان بررسي است شباهت بسيار زيادي است كه ميان اين واقعه با روايات مربوط به عبدالله بن عمير كلبي، وجود دارد، بويژه عكس العمل همسر وي و كيفيت شهادت او، از اينرو بعيد به نظر نمي رسد كه دو روايت مربوط به يك نفر باشد گرچه بخش پاياني روايت را مشكل مي توان به هر دو نسبت داد.